آوای نازمآوای نازم، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
آنا ی نازمآنا ی نازم، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

هدیه ناب خدا

آنا

آنا آنا 6روزه دیگه یازده ماهش تموم میشه و کلی شیطون شده وقتی منو میخواد با غر زدن تند و تند میگه ماما ماما ماما و وقتی باباش رو ممیخواد و همچنان که داره میره به طرفش میگه بابا بابا بابا و چای رو که میبینه میگه دااا دااا یعنی داغ یا میگه ایییسسسسس یعنی جیزززز وقتی ازش میپرسم این چیه میگه اینه با تشدید روی ن دد دد میگه بای بای میکنه با لبش صدای بوس درمیاره و بوس میکنه فوت میکنه چهار دست و پا نمیره همچنان و با باسنش میپره و میره ...
23 خرداد 1396

آوا

آوا آوا داره با اسباب بازی هاش بازی میکنه و با خودش صحبت میکنه یه دفعه اون وسطا شنیدم که داره میگه آنا اوکیک آنا اوکیک okeyk  دقیقا همینجور که لاتینش رو نوشتم بعد نگو منظورش ok  تو کارتون Topsy and Tim که یه خواهر و برادر دو قلو هستن و خیلی دوسشون داره و براش خیلی از قسمت هاش رو ضبط کردم و نگاه میکنه شنیده و داره استفاده میکنه یه بار  دیگه هم که گوشی تلفن رو گرفته بود دستش  و داشت با پرنیا و زندایی الکی صحبت میکرد اون وسطا اینجوری کرد زندایی Thank you دایی و یعنی به دایی بگو تنکیو حالا معنی شو هم نمیدونه ها یه بار هم داشتم باهاش صحبت میکردم و گفتم آوا چه خبر برگشته میگه خداروشکر یه بار که با مامان جون رف...
23 خرداد 1396

من و دخترا

سلاااام یه سلام مامانی حسااابی حالا من مامان دو تا دختر ناز ،دو تا فرشته ی آسمونی هستم و این روزا دربست دراختیار این دوتا ووروجک هستم و تمام وقتم و پر کردن و وقت سرخاروندن هم ندارم خدایا شکرت واقعا از توانم خارج که بتونم شکر داشته هام رو به جا بیارم این روزا غرق لذت بردن هستم و البته که اون وسطا گاهی خسته میشم و کم میارم ولی به لطف مامانم که کنارمه و کلی کمکم میکنه میگذره دختر ناز مامان آنا رو میگم ماشاءالله هزارماشاءالله خانوووووومیه که نگو خدایا ممنونم که انقدر دوسم داری و منو لایق دونستی این دو تا فرشته رو امانت سپردی به من امیدوارم سربلند باشم در آینده و از پس تربیت درستشون بربیام ببینم میتونم دو تا عکس از فرشته ها بذارم هنوز...
17 آذر 1395

خبررررررررر

سلام امروز که بعد از ماه ها اومدم آوای مامان که الان هم در خواب نیمروزی هستن و یک سال و سه ماه و هجده روزه هست و کلی شرین زبونی میکنه برامون یه خبر دارم مطمئنا که خبر خوبیه ولی فقط خیلی سخته البته اونم فقط برای خودمه سختیش و اون خبر اینه که من دوباره دارم مامان میشم خوشحالم چون خدا اینطور خواسته و بهمون لطف کرده و باز هم مارو شامل رحمت خودش قرار داده و فقط  حرفای اطرافیان که میدونم اگه بفهمن میخوان شروع کنن که واااای چرااااا خیلی سخته و .... از این حرفا که اینم میگذره و همه یادشون میره خیلی حسم میگه که پسره نمیدونم چرا فقط و فقط میخوام سالم باشه ولی یک هزارم اپسیلون دلم میخواد آوا خواهر داشته باشه تا مثل من تنها نباشه ولی باز هم ه...
30 آبان 1394

بعد از ماه ها تاخیر :(

سلااااام نمیدونم چی بگم و از کجا شروع کنم الان که دارم مینویسم شما دختر ناز مامان تو خواب ناااز هستی و 11 ماه و 9 روزه هستی عزیزکم .. این مدت کلی اتفاق ها افتاد و خداروشکر بیشتر بیشترش اصلا همش شیرین بود و دوست داشتنی به غیر از یکی دوباری که شما برای اولین بار مریض میشدی که خداروشکر اونا هم به خیر گذشتن . هموز چهاردست وپا نمیره دختر تنبل مامان و یکی دو ماهی میشه که غلت میخوری و دمر میشی و یه ماهی هم میشه که قدم برمیداری و تو روروءک هم فقط رئ سرامیک میتونی راه بری و روی فرش نه ..هر دفعه هم که به دکترت میگم میگه به آوای من چیزی نگو , آوا خانومه.دندون هم هنوز درنیاوردی . یه هفته ای هم میشه که گاهی اسهال میشی و امروز میبریمت دکتر ولی من...
20 تير 1394

آوای 2 ماه و 16 روزه ی من

سلام خیلی از دست خودم ناراحت و عصبانی ام که نتونستم این مدت برات بنویسم ولی تا دلت بخواد فیلم و عکس ازت گرفتم . تو یه پست جدا فقظ باید خاطره زایمانم رو بنویسم که فقط تو یه کلمه میتونم توصیفش کنم اونم درد ه . انقدرررررررر که من درد کشیدم میدونم که الان میگید مگه طبیعی زایمان کردی باید بگم که خیر سزارین بودم ولی شانس من اینطور بود دیگه . برخلاف دوران بارداریم که بسیار بسیار راحت بود . فقط خداروشکر که دخترم صحیح و سالم تو بغلمه همین . دیگه بقیش بمونه تو همون پست بگم .. از خوشحالی هادی هر چقدر بگم کم گفتم .. فقط خدارو شکرررررررررررر میکنم. الان دیگه من خوشبخت ترین آدم دنیام و غیر از سلامتی خانوادم هیچ چی نمیخوام .. الان که دارم...
27 مهر 1393