سرماخوردگی
چند روزه نمیتونم مطلب بذارم اعصابم خورد شده از این نت فضایی. با گوشی هم نمیتونم فارسی بنویسم بدتر ..
از همون روز که گلوم درد میکرد و رفتم بیرون سرما خوردم شدیـــــــــــــــد ..
هی میترسم بازم نشه یه جمله مینویسم تایید میکنم و دوباره ..
آره عزیزم دارو هم نمیتونم بخورم کارم شده خوردن پرتقال لیمو شیرین سیب شیر و سووووووپ
روز اول که انقدر حالم بد بوووووووووووود که نگو بابایی هم که منو تو اون حالت میدید خیلی ناراحت بود..
با اون حالم به زحمت بلند میشدم از جام و یکم سوپی چیزی درست میکردم .. مامانم بیچاره خودش که یه ماه سرماخورده و خوب نمیشه بازم میگفت بیا اینجا بمون منم نرفتم اونجا برادر زاده هام میان اونا هم میگیرن و هم اینکه با وجود اونا نمیشه استراحت کرد.. مادر همسری هم هر روز زنگ میزنه حالمو میپرسه .. هوا هم که آلودس و محکوم به موندن تو خونه .. انقدر دلم میخواد برم پارکی جایی یه هوای تمیز و تازه بخورم .. چقدر زمستونا با بابایی میرفتیم پارک و قدم میزدیم .. تو هوای سررررد گرفتن دستای گرررررم بابایی خیلی کیف میده حالا میای خودت و میبینی عشقم ..
بعد اینکه فهمیدم که شما مهمون دلم شدی شروع کردم دارم یه پتو برات میبافم عسلی مامان .. تموم که شد عکسشو میذارم .. امیدوارم خوب بشه .. دیروز که داشتم کشوی لباسم رو مرتب میکردم ته کشو پستونکی که خیلی وقت پیش خریده بودم و کلی نقشه کشیده بودم تا اومدنت رو با اون به بابایی بگم پیدا کردم و کلیییییییی ضعف کردم و بوسش کردم حالا چرا ته کشوی لباس .. آخه بعد اینکه شما نیومدی و ناراحت شدم گفتم یه جا بذارم که نبینم و ناراحت بشم. ولی حالا همش جلوی چشممه و هی قربونت میرم..
امروز شما 54 روزته مامانی .. هفته ی دیگه میرم آزمایشم رو میدم که تا جوابش رو بگیرم بشه سه هفته از ویزیت دکتر و بریم پیشش ..
خیلی دوست داریم من و بابایی عزیز دلم
آخ اخ از همه مهمتر میخواستم خوابی که امروز دیدم رو تعریف کنم ..
امروز صبح بعد نماز و رفتن بابایی که خوابیدم خواب شمارو میدیدم عزیزکم شما رو میدیدم که تو بغل دایی جون خوابیدی و چقدر دایی جون خوشحال بود و یا تو بغل دایی جون بودی یا تو بغل پرنیا . فقط نفهمیدم که دختر ناز نازی بودی یا پسر کاکل زری .. بعدش که خودم بغلت کردم و همش بهت نگاه میکردم و صورتتو نگاه میکردم و خیلی خوشحال بودم و یه بینی کوچمولو داشتی و صورت گرد و خلاصه که خوردنی بودی واسه خودت . وقتی بیدار شدم خیلی ناراحت شدم دلم میخواست بیشتر ببینمت و بغلت کنم . ایشالله وقتی که به سلامتی اومدی اون موقع میچلونمت ..
دوستای خوبم برای شما هم هی میام نظر مینوسم و آخرش همش میپره .. بیام ببینم شاید درست شده باشه ..