آوای نازمآوای نازم، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره
آنا ی نازمآنا ی نازم، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

هدیه ناب خدا

سرماخوردگی

1392/10/7 13:28
نویسنده : مامان نرگس
161 بازدید
اشتراک گذاری

چند روزه نمیتونم مطلب بذارم اعصابم خورد شده از این نت فضایی. با گوشی هم نمیتونم فارسی بنویسم بدتر ..

از همون روز که گلوم درد میکرد و رفتم بیرون سرما خوردم شدیـــــــــــــــد ..

هی میترسم بازم نشه یه جمله مینویسم تایید میکنم و دوباره ..

آره عزیزم دارو هم نمیتونم بخورم  کارم شده خوردن پرتقال لیمو شیرین سیب شیر و سووووووپ

روز اول که انقدر حالم بد بوووووووووووود که نگو بابایی هم که منو تو اون حالت میدید خیلی ناراحت بود..

با اون حالم به زحمت بلند میشدم از جام و یکم سوپی چیزی درست میکردم .. مامانم بیچاره خودش که یه ماه سرماخورده و خوب نمیشه بازم میگفت بیا اینجا بمون منم نرفتم اونجا برادر زاده هام میان اونا هم میگیرن و هم اینکه با وجود اونا نمیشه استراحت کرد.. مادر همسری هم هر روز زنگ میزنه حالمو میپرسه .. هوا هم که آلودس و محکوم به موندن تو خونه .. انقدر دلم میخواد برم پارکی جایی یه هوای تمیز و تازه بخورم .. چقدر زمستونا با بابایی میرفتیم پارک و قدم میزدیم .. تو هوای سررررد گرفتن دستای گرررررم بابایی خیلی کیف میده حالا میای خودت و میبینی عشقم ..

بعد اینکه فهمیدم که شما مهمون دلم شدی شروع کردم دارم یه پتو برات میبافم عسلی مامان .. تموم که شد عکسشو میذارم .. امیدوارم خوب بشه .. دیروز که داشتم کشوی لباسم رو مرتب میکردم ته کشو پستونکی که خیلی وقت پیش خریده بودم و کلی نقشه کشیده بودم تا اومدنت رو با اون به بابایی بگم پیدا کردم و کلیییییییی ضعف کردم و بوسش کردم حالا چرا ته کشوی لباس .. آخه بعد اینکه شما نیومدی و ناراحت شدم گفتم یه جا بذارم که نبینم و ناراحت بشم. ولی حالا همش جلوی چشممه و هی قربونت میرم..

امروز شما 54 روزته مامانی .. هفته ی دیگه میرم آزمایشم رو میدم که تا جوابش رو بگیرم بشه سه هفته از ویزیت دکتر و بریم پیشش ..

خیلی دوست داریم من و بابایی عزیز دلم

آخ اخ از همه مهمتر میخواستم خوابی که امروز دیدم رو تعریف کنم ..

امروز صبح بعد نماز و رفتن بابایی که خوابیدم خواب شمارو میدیدم عزیزکم شما رو میدیدم که تو بغل دایی جون خوابیدی و چقدر دایی جون خوشحال بود و یا تو بغل دایی جون بودی یا تو بغل پرنیا . فقط نفهمیدم که دختر ناز نازی بودی یا پسر کاکل زری .. بعدش که خودم بغلت کردم و همش بهت نگاه میکردم و صورتتو نگاه میکردم و خیلی خوشحال بودم و یه بینی کوچمولو داشتی و صورت گرد و خلاصه که خوردنی بودی واسه خودت . وقتی بیدار شدم خیلی ناراحت شدم دلم میخواست بیشتر ببینمت و بغلت کنم . ایشالله وقتی که به سلامتی اومدی اون موقع میچلونمت ..

دوستای خوبم برای شما هم هی میام نظر مینوسم و آخرش همش میپره .. بیام ببینم شاید درست شده باشه ..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

fariba
7 دی 92 13:46
سلام خانومی.ممنون که اومدیایشااللله به خوشی نی نی نازت بیاد بغلتواسه کد برو تو آدرس سایتش. کنار عکسی که زدم معلومه.بعدش بالا صفحه یه کادر هست یکی اسمش TOLIS هست اونو بزن بعد تقویمای متفاوتی میاد شما روی تقویمی که عکس یه مادرباردار هست کلیک کن حالا تقویمی که من انتخاب کردم میاد اونو انتخاب کن دیگه اینجاشو باید خودت پر کنی تاریخ اولین روز آخرین پریودی و روز تولد نوزاد رو به میلادی بنوس 2تا کد میده از کدی که بهت داد فقط همین قسمتhttp://global.thebump.com/tickers/tt196cf7.aspx کپی کن و تو پست ثابت وبلاگت تو بخش آدرس "درج تصویر"پیست کن.موفق باشی
مامان نرگس
پاسخ
مرســـــــــی عزیزم
ایدا
8 دی 92 9:02
ایشاالله زود زود زود خوب بشی . باید خیلی مواظب خودت باشی دیگه دو تا هستی به اندازه دوتا باید از خودت مراقبت کنی
مامان نرگس
پاسخ
ممنونم عزیزم . آره واقعا
ادی
10 دی 92 18:06
افرین مامان هنرمنددددددد که داری پتو میبافی. من که هیج هنر ندارم برای بچم عرضه کنم ههههه
مامان نرگس
پاسخ
عزییییییییزم .. دعا میکنم نینیت بیاد خودم براش میبافم ..