آوای نازمآوای نازم، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره
آنا ی نازمآنا ی نازم، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

هدیه ناب خدا

شروع هفته بیستم و کلی خبر

سلام دختر نازم عزیز دلم انبه ی من مامانی قربونت برم که نمیدونم از کجا شروع کنم اول از جمعه 23 اسفند میگم که شما 4 ماه و 10 روزه شدی و روزی بود که روح دمیده شده به جسمت نفسم . خوش اومدی به دل مامانی عشقم . میخواستم حتما تو این روز آش درست کنم و پخش کنم ولی حیف که نشد آخه همون روز همون دوستای بابایی که گفتم میخوان بیان و کلی هم استرس داشتم اومدن و نشد واقعا ولی حتما جبران میکنم . بعدش از دوشنبه 26 اسفند بگم که با بابایی رفتیم سونوی غربالگری سه ماهه دوم و شما رو دیدیم و دلم که برات یه ذره شده بود و خیلی دلتنگت بودم که ببینمت فرشته ی من . بابایی هم که محو تماشای شما و عظمت خدای بزرگ و دکتر خواجه پور مهربون هم که با حوصله تمام اعضای بدنت رو ن...
28 اسفند 1392

شروع هفته نوزدهم و حس کردن اولین حرکاتت

سلام دختر خوشگلم عزیز دل مامان مامانی قربونت برم چند روزی هست که تکون هات رو حس میکنم و دلم ضعف میره برات عزیزکم .. راستش تا پنجشنبه مطمین نبودم که تکون های شماست و پنجشنبه که مامان فاطمه و باباجون و دایی جونا اومده بودن خونمون و شلم بازی کردیم و قرار شد هرکی باخت بستنی بخره و منم برای خودم بستنی سنتی سفارش دادم که خیلی دوست دارم و کلی هم خوردم و آخر شب که با زندایی سمیرا نشسته بودیم و حرف میزدیم خیلی واضح متوجه تکونهات شدم و قربون صدقت رفتم عزیزکم و از اون شب همش حواسم هست که ببینم متوجه میشم و دقت کردم شبا تکون میخوری البته خیلی زیاد نیستا مثلا دیشب ساعت 11 و نیم بود بیدار شده بودی و توی یک ربع یا نیم ساعت چند تا حرکتت رو متوجه شدم و منم...
19 اسفند 1392

4 ماه گذشت ..

مامانی به فدات جانان خوشگلم مامانی امروز 13 اسفند 4 ماه تموم شد به سلامتی و 10 روز دیگه روح به وجود نازنینت دمیده میشه فرزندم عزیز دل مادر .. خدایاااااااااااااااااا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت .. مامانی این یه لالایی هست که برات میخونم .. لالا لالا گل دشتی ، همه رفتن نو برگشتی خداوندا تو پیرش کن ، زیارت ها نصیبش کن لالا لالا گل زردم ، نبینم داغ فرزندم خداوندا تو پیرش کن ، کلام الله نصیبش کن لالا لالا گلم باشه ، بزرگ شی همدمم باشی خداوندا تو ستاری ، همه خوابن تو بیداری به حق خواب و بیداری ، عزیزم را نگه داری یکی دیگه هم نوشتم که حفظش کنم و برات بخونم گلم لالا لالا گل کاشی ، یه خونه توی نقاشی ...
13 اسفند 1392

شروع هفته هجدهم

سلام جیگیلی مامان که الان اندازه ی پیاز هستی قربونت برم من .. مامانی به سلامتی هفته 17 هم تموم شد و وارد هفته 18 شدیم و ایشالله بقیش هم به سلامتی بگذره و بیای بغلمون گلم مامانی این روزا خیلی تند و تند گرسنه میشم و شکمو شدم و هوس بعضی غذاها رو میکنم . دم دمای صبح هم از گرسنگی ضعففففف میکنم .. نمیدونم چرا همین که میام برات بنویسم همه چی از ذهنم میره . فردا شب مامان فاطمه و دایی جونا میان خونمون که برای مامانی عیدی بیارن البته بابایی و شما هم که هنوز مطمین نیستیم دخمل ناز نازی هستی یا پسمل شیطون .. برای ما که هیج فرقی نمیکنه از خدا فقط میخوایم که سالم باشی نفسم .. خیلی حس فوقالعاده ایه که نفس من شدی و قلب کوچولوی نازت تو وجودم میتپه و ی...
12 اسفند 1392

مامانی و هوس غذاهای خوشمزه

سلام گل نازم مامانی دیروز صبح رفتم آزمایش خون غربالگری رو دادم و هزینش 143 تومن شد و مثل اینکه شامل بیمه نمیشه و آزاد حساب کردن و جوابش هم یکشنبه آماده میشه .این فاکتورا بود inhibin - A BHCG(GH Unconj Estriol A.F.P (GH چند وقتیه که خیلی هوس غذاهای مختلف رو میکنم مثل دیشب که خیلی هوس عدس پلو کرده بودم و امروز برای نهار درست کردم و بعد ازظهری هم هوس آش رشته کردم و دیدم نه نمیشه بلند شدم و دست به کار شدم و الان هم داره واسه خودش میپزه دیگه چیکار کنم ظهر و شب نداره دلم میخواد خوب .. فکر کنم شما هم مثل مامانی شکمو بشی قربونت برم شما بیا با همدیگه برنامه میچینیم بازی و گردش و غذاهای خوشششمزه و .. دیشب که از خونه عزیز میومدیم خونه به ...
9 اسفند 1392

شروع هفته هفدهم و آخرین هفته از ماه چهارم

سلام دخترکم عزیز دل مادر آووکادوی من مامانی این روزا حالم خوبه و چون سرم گرم خرید کردن و خونه تمیز کردن شده و هوا هم خیلی خوبه و این مهمترین دلیلش هست و قشنگ میشه بوی بهار و عید رو احساس کرد.نازدونه ی مامان مامانی عاشقتم مامانی خیلی دوست دارم تکونهات رو حس کنم و هر لحظه منتظرم . فردا باید برم آزمایش خون بدم برای غربالگری مرحله دوم توی 16 هفته و 3 روزگی و وقت سونوی غربالگری هم گرفتم برای 26 اسفند توی 19 هفته گی ساعت 5 بعدازظهر که بابایی هم بتونه بیاد و شما رو ببینه و برای 28ام آخرین روز کاری سال 92 هم ساعت 2 وقت دکتر گرفتم که جواب هارو ببرم و به سلامتی سال جدید رو شروع کنیم با هم عشقم .. چه سالی بشه امسال جوجه ی مامان . بهترین عیدی من شما...
7 اسفند 1392

روزای پراسترس ما ..

سلام دختر خوشگلم نازنازی مامان مامانی یه معذرت خواهی خیلی گنده به شما بدهکارم که این روزا من انقدر استرس بهت وارد کردم و ناراحتت کردم . خوب مامانی دست خودم نیست هر چیزی که به شما مربوط بشه من خیلی حساس میشم در اون مورد . خداروشکر که همه چی خوبه .  دیروز هم که وقت دکتر داشتم و فشارم 10 رو 6 بود و وزنم هم 67500 که تا حالا 1 کیلو و نیم اضافه کردم و دکتر آزمایشم رو دید و گفت خیلی خوبه و فقط قندت لب مرزه و باید رژیم باشی و حالا خوبه من زیاد شیرینیجات نمیخورم . سونوی غزبالگری هم مشکلی نداشت و فقط گفت طول سرویکست 32 و کمه باید بالای 35 باشه الان وگرنه احتمال سقط هست و اینو که گفت تمام بدنم شل شد و دیگه هر چی سوال داشتم از ذهنم رفت و گفت هم...
27 بهمن 1392

CMV لعنتی :(((((((((

مامانی یه مسأله خیلی خیلی ناراحت کننده که دارم میمیرم از ترس و نگرانی .. امروز بابایی رفت جواب آزمایشم رو گرفت و نگاه کردم و همه چی خوب بود و فقط CMV IgG بالا بود و اومدم تو گوگل سرچ کردم و وای خدای من خیلی نگران کننده بود یه ویروسی که مشه عفونت رو تو تمامی ارگانها دید و به جنین هم منتقل میشه یه چیز تمیدوار کننده اینه که اگه قبل از بارداری آلوده شده باشم احتمالش خیلی کمه که به جنین انتقال پیدا کنه .CMV باعث سقط جنین میشه .عوارضش کاهش شنوایی حسی عصبی اختلالات خونی  دیگه نمیتونم بنویسم خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا خدایا من بچمو ازت سالم خواستم خدایاااااااااااااااااا خدایا من میمیرم اگه بچم ...
23 بهمن 1392

100

سلام گل مامان نفسم 100 روزگیت مبارک جوجه ی مامان .مامانی امروز شما 100 روزه شدی عشقم ایشالله تولد 100 سالگیتو بگیری عزیز دل مادر . 180 روز دیگه میای تو بغلم جیگرم .. دیشب که داشتیم میرفتیم خونه مامان فاطمه همسایه طبقه ی بالاییمون تازه یه دختر به دنیا آورده و صداش میومد که داشت میگفت خدایا آخه من چیکار کنم از دست این خسته شدم و مینالید بیچاره بعد بچه گریه میکرد و مامانه شروع کرد به قربون صدقه رفتنش و جان جان گفتن و من و بابایی هم میخندیدیم و میگفتم وای یعنی منم اینجوری میشم ولی جالب بود ..
23 بهمن 1392