شروع هفته نوزدهم و حس کردن اولین حرکاتت
سلام دختر خوشگلم عزیز دل مامان
مامانی قربونت برم چند روزی هست که تکون هات رو حس میکنم و دلم ضعف میره برات عزیزکم .. راستش تا پنجشنبه مطمین نبودم که تکون های شماست و پنجشنبه که مامان فاطمه و باباجون و دایی جونا اومده بودن خونمون و شلم بازی کردیم و قرار شد هرکی باخت بستنی بخره و منم برای خودم بستنی سنتی سفارش دادم که خیلی دوست دارم و کلی هم خوردم و آخر شب که با زندایی سمیرا نشسته بودیم و حرف میزدیم خیلی واضح متوجه تکونهات شدم و قربون صدقت رفتم عزیزکم و از اون شب همش حواسم هست که ببینم متوجه میشم و دقت کردم شبا تکون میخوری البته خیلی زیاد نیستا مثلا دیشب ساعت 11 و نیم بود بیدار شده بودی و توی یک ربع یا نیم ساعت چند تا حرکتت رو متوجه شدم و منم برات شعر میخوندم و نازت میکردم نفسم .
این روزا سرگرم خرید رفتن هستم و دارم برای پتوی شما گل میبافم که دیگه تمومه و همینطور رنگ کردن ظرف هفت سین که اونم تمومه و بابایی هم مشغول کار و درس که همین الان هم رفته کتابخونه درس بخونه و ایشالله از هفته ی دیگه تعطیله و ما بیشتر میبینیمش . عزیز دلمه عشقم شبا همش نگرانه که نکنه یه دفه بخوره به شکمم و همش هم به من میگه که انقدر نرو بیرون هوا آلودس یا همش میگه با آژانس برو هر جا میری ومنم که گوش نمیدم آخه حالم خوبه خداروشکر و هر موقع احساس کردم واقعا سختمه و اذیت میشم یا نمیرم یا با آژانس میرم ..
یه چیزی که خیلی فکرم مشغولشه و استرسشو دارم اینه که این هفته دوست بابایی و همسرش رو دعوت کردیم خونمون یعنی پاگشا کردیمشون و اولین بار هم هست که میان خونمون و منم کلی استرس گرفتم که نکنه چیزی خوب نشه و اصلا میدونی چیه من خیلی سخت ارتباط برقرار میکنم و زیاد حرفی ندارم برای گفتن این جور مواقع حالا فکر کن اگه خانومش مثل من باشه و کم حرف دیگه چه شود.. به مامان فاطمه هم گفتم بیاد کمکم بنده خدا رو همش اذیت میکنم .
امروز با مامان فاطمه رفتیم برای سیسمونی شما مینی واش خریدیم و ست غذاخوری چینی که طرحش زنبوری هست و بردیم خونشون و اونجا گذاشتیم وگرنه عکسشو میذاشتم هر چی که میخریم رو تو دفتری که خریدهای جهازم رو مینوشتم مینوسم و یادگاری نگه میدارم همین الان که به لیست جهازم نگاه میکنم و قیمتهاش انگار برای چندصدسال پیشه و هم اینکه یاد خاطرات اون موقع میوفتم و دوس دارم و حالا هم دارم خریدهای سیسمونی رو مینوسم و ایشالله که به سلامتی بیای عزیزکم . فقط منتظرم که مطمین جنسیتت بشم و بدوام برم برات خرید .. وای امروز یه دمپایی دخترونه دیدم انقدررررررررررررر خوشگل بود که نگو هیچ جایی هم این مدلی ندیده بودم و خیلی شییک بود و با من بود که خریده بودم مامان فاطمه نذاشت ..
هفته ی دیگه همچین روزی میبینمت گلم بیصبرانه منتظرم ..