آوای نازمآوای نازم، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره
آنا ی نازمآنا ی نازم، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

هدیه ناب خدا

شروع هفته نوزدهم و حس کردن اولین حرکاتت

1392/12/19 20:53
نویسنده : مامان نرگس
233 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر خوشگلم عزیز دل مامان

مامانی قربونت برم چند روزی هست که تکون هات رو حس میکنم و دلم ضعف میره برات عزیزکم .. راستش تا پنجشنبه مطمین نبودم که تکون های شماست و پنجشنبه که مامان فاطمه و باباجون و دایی جونا اومده بودن خونمون و شلم بازی کردیم و قرار شد هرکی باخت بستنی بخره و منم برای خودم بستنی سنتی سفارش دادم که خیلی دوست دارم و کلی هم خوردم و آخر شب که با زندایی سمیرا نشسته بودیم و حرف میزدیم خیلی واضح متوجه تکونهات شدم و قربون صدقت رفتم عزیزکم و از اون شب همش حواسم هست که ببینم متوجه میشم و دقت کردم شبا تکون میخوری البته خیلی زیاد نیستا مثلا دیشب ساعت 11 و نیم بود بیدار شده بودی و توی یک ربع یا نیم ساعت چند تا حرکتت رو متوجه شدم و منم برات شعر میخوندم و نازت میکردم نفسم .

این روزا سرگرم خرید رفتن هستم و دارم برای پتوی شما گل میبافم که دیگه تمومه و همینطور رنگ کردن ظرف هفت سین که اونم تمومه و بابایی هم مشغول کار و درس که همین الان هم رفته کتابخونه درس بخونه و ایشالله از هفته ی دیگه تعطیله و ما بیشتر میبینیمش . عزیز دلمه عشقم شبا همش نگرانه که نکنه یه دفه بخوره به شکمم و همش هم به من میگه که انقدر نرو بیرون هوا آلودس یا همش میگه با آژانس برو هر جا میری ومنم که گوش نمیدم آخه حالم خوبه خداروشکر و هر موقع احساس کردم واقعا سختمه و اذیت میشم یا نمیرم یا با آژانس میرم ..

یه چیزی که خیلی فکرم مشغولشه و استرسشو دارم اینه که این هفته دوست بابایی و همسرش رو دعوت کردیم خونمون یعنی پاگشا کردیمشون و اولین بار هم هست که میان خونمون و منم کلی استرس گرفتم که نکنه چیزی خوب نشه و اصلا میدونی چیه من خیلی سخت ارتباط برقرار میکنم و زیاد حرفی ندارم برای گفتن این جور مواقع حالا فکر کن اگه خانومش مثل من باشه و کم حرف دیگه چه شود.. به مامان فاطمه هم گفتم بیاد کمکم بنده خدا رو همش اذیت میکنم .

امروز با مامان فاطمه رفتیم برای سیسمونی شما مینی واش خریدیم و ست غذاخوری چینی که طرحش زنبوری هست و بردیم خونشون و اونجا گذاشتیم وگرنه عکسشو میذاشتم هر چی که میخریم رو تو دفتری که خریدهای جهازم رو مینوشتم مینوسم و یادگاری نگه میدارم همین الان که به لیست جهازم نگاه میکنم و قیمتهاش انگار برای چندصدسال پیشه و هم اینکه یاد خاطرات اون موقع میوفتم و دوس دارم و حالا هم دارم خریدهای سیسمونی رو مینوسم و ایشالله که به سلامتی بیای عزیزکم . فقط منتظرم که مطمین جنسیتت بشم و بدوام برم برات خرید .. وای امروز یه دمپایی دخترونه دیدم انقدررررررررررررر خوشگل بود که نگو هیچ جایی هم این مدلی ندیده بودم و خیلی شییک بود و با من بود که خریده بودم مامان فاطمه نذاشت ..

هفته ی دیگه همچین روزی میبینمت گلم بیصبرانه منتظرم ..

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

ایدا
19 اسفند 92 22:19
سلام امیدوارم نی نی خوشکلت زود بیاد بیرون
عاطفه
20 اسفند 92 11:46
آآآآآآآآآآآآآآآخخخخخ ناز بشی گلم که ورجه وورجه هات شروع شدهواقعا لذت بخشه تکونای نی نی،من که فکر کنم تا آخر عمر یادم نره شیطونیای مانیاد رو ،خیلی بامزه تکون می خورد و از تکوناش میشد شخصیتش رو حدس بزنم الانم که داره می می میخوره یه کارایی میکنه که من یاد تکوناش میندازهخریدای سیسمونی نی نی جان هم مبارک باشه بسلامتی استفاده کنید
مامان نرگس
پاسخ
ای جان دلم عزیزمممممممممممم