آوای نازمآوای نازم، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره
آنا ی نازمآنا ی نازم، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

هدیه ناب خدا

شروع هفته هفدهم و آخرین هفته از ماه چهارم

1392/12/7 14:39
نویسنده : مامان نرگس
170 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترکم عزیز دل مادر آووکادوی من چشمک

مامانی این روزا حالم خوبه و چون سرم گرم خرید کردن و خونه تمیز کردن شده و هوا هم خیلی خوبه و این مهمترین دلیلش هست و قشنگ میشه بوی بهار و عید رو احساس کرد.نازدونه ی مامان مامانی عاشقتم مامانی خیلی دوست دارم تکونهات رو حس کنم و هر لحظه منتظرم . فردا باید برم آزمایش خون بدم برای غربالگری مرحله دوم توی 16 هفته و 3 روزگی و وقت سونوی غربالگری هم گرفتم برای 26 اسفند توی 19 هفته گی ساعت 5 بعدازظهر که بابایی هم بتونه بیاد و شما رو ببینه و برای 28ام آخرین روز کاری سال 92 هم ساعت 2 وقت دکتر گرفتم که جواب هارو ببرم و به سلامتی سال جدید رو شروع کنیم با هم عشقم .. چه سالی بشه امسال جوجه ی مامان . بهترین عیدی من شما هستی عزیزم .

پتویی رو که گفتم دارم میبافم برات تمومش کردم و دادمش مامان فاطمه دورش رو گل گلی کنه و بعدش بشورمش و بخار بدم و براش گل هم ببافم دیگه کامل شده . برای هفت سین یه سری ترنج سفالی خریدم و دارم رنگشون میکنم و کامل که شد عکسشونو میذارم میدونم که دیگه سال دیگه از این خبرا نیست که بتونم ازاین کارا انجام بدم قربونت برم من که سال دیگه این موقع شما 7  8 ماهه هستی حسابی شیرین شدی و دلبری میکنی و با شیطونیات من نمیدونم چجوری خونه تکونی کنم بغلقلب. مبلهامون هم اومد خوشگله خوبه راضیم . همش تصور میکردم که شما از سر و کول مبل ها داری بالا میری و برات ضعف میکردم قربونت برم .. جدیدا نمیدونم چرا انقدر پوستم خشک شده نمیدونم به خاطر بارداریه آیا ؟ بعد از عید هم که ایشالله خرداد اسباب کشی داریم و شما تو خونه ی جدید میای بغلمون . نظرمون عوض شده و دیگه نمیریم خونه خودمون و فعلا نزدیک خونه مامان فاطمه یه جا اجاره میکنیم تا شما جون بگیری و از آب و گل در بیای و مامان فاطمه هم نزدیکمون باشه که بتونه راحت بیاد پیشمون و کمکمون کنه ..

راستی تا الان که تو هفته 17 هستیم فقط 1 کیلو وزن اضافه کردم و شدم 67 کیلو این خیلی خوبه به نظر خودم البته .. تو این گروه های بارداری خیلی ها بودن که 8 کیلو اینا تو هفته ی من وزن اضافه کردن . با اینکه من اصلا حالت تهوع هم نداشتم و همه چی هم میخورم و اشتهام بیشتر هم شده . فکر کنم به خاطر اینه که همه ی کارامو خودم میکنم و فعالیتم زیاده . خیلی خوشحالم که این احساس خستگی شدیدی که داشتم از بین رفته و باعث شده روحیم بهتر بشه .

خیلی خوشحالم مامانی که شما رو دارم و به زودی من راستی راستی یه مامان میشم خدایا شکرت ..

عکست توی این هفته ..

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

فریبا
8 اسفند 92 12:58
سلام خانومی.خداروشکر که این چندماهو بسلامتی پشت سر گذاشتی.انشاالله این چند ماهه دیگه هم بزودی بگذره و عروسک نانازت بیاد به آغوشت
مامان نرگس
پاسخ
مرسی عزیزم .. ایشالله شما هم به زودی زود مامان شی