روز 35
سلام پاره تنم
مامانی خوبی عزیز دلمممممممممم ؟؟؟ اون تو جات خوبه ؟ راحتی ؟ امیدوارم خدا بهم توانایی بده تا بتونم خیلیییییی خوب از هدیه نابش نگهداری کنم .
منم خوبم خداروشکر همه چی خوبه . نه حالت تهوع هم ندارم . مامان میگفت که خودش و خالم و دختر خالم که حالت تهوع نداشتن و اگه به اونا کشیده باشم که من هم حتما همینطورم . امروز مامان مهربونم که مریض شده بود و رفته بود دکتر گفتم نهار آش درست میکنم بیا خونمون و اومد و بیچاره هی میگفت نزدیک من نشین تو هم میگیری و زود هم رفت که یه موقع من ازش نگیرم .
امروز که یکم زیادی کار کردم بعدازظهر که بابایی اومد عصرونه که خوردیم دیگه نا نداشتم و دراز کش شده بودم و چشمام هم باز نمیشد و بابایی هم نگرانمون شده بود و براش توضیح دادم .
امروز که تو سررسیدم مینوشتم و روزها رو که شمردم و نوشتم امروز روز 35 بود و هفته ی 5 هم به سلامتی تموم شد . لحظه شماری میکنم برای 30 آذر که برم سونو و شما رو ببینم عسلم . 35 هفته ی دیگه هم میای بغلم گلم . به امید اون روز .......