5 ماه تموم و شروع ماه ششم
سلام قند عسل مامان
مامانی کلی نوشته بودم همش پرید و الان اینجوریم ..
سیزدهم گذشت و 5 ماه شما هم تموم شد و وارد ماه ششم شدیم و بیصبرانه لحظه شماری میکنم برای دیدنت گل دخترم ..
سر سیزدهم هر ماه از خودمون عکس میگیرم و این ماهم اینکارو با یه روز تاخیر انجام دادیم و با عکس ماههای قبل مقایسه میکردم چقدر شکمم بزرگ شده و خودم نمیدونستم و خیلی جالب میشه ماههای دیگه رو هم دید ..
یه چیزی که یادم رفته بود بگم این بود که وقتی رفته بودیم خونه ی عموجون عید دیدنی ستایش که میشه دختر عموی شما و 5 سالشه برای شما یه پاکت درست کرده بود و روش هم خودش نوشته بود و توش هم پول گذاشته بود برای عیدی شما . ستایش کلاس قرآن رفته و خیلی خیلی خوب هم میتونه بخونه و به همین خاطر میتونه فارسی هم بخونه و بنویسه . ماشالله دختر باهوشیه . تازگی هم کلاس یوسی مس رو تموم کرده و مثل اینکه اعداد و جمع و تفریق و ازاین جور چیزا یادشون میدن که اینم خیلی خوب یاد گرفته . اینم پاکتی که گفتم . برات یادگاری نگهش میدارم ..
کلی نوشته بودم با حسی که همون موقع اومده بود که پرید و الان هم دیگه یادم نمیاد دقیقا چی بودن چون دیروز بود .. الان هم که میبینی ساعت تقریبا 8 صبحه من از ساعت 6 بیدار شدم و خوابم نبرد و باباهادی هم بعد از چند روز تعطیلی رفت سرکار و منم اومدم اینجا..