آوای نازمآوای نازم، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره
آنا ی نازمآنا ی نازم، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

هدیه ناب خدا

آوای 2 ماه و 16 روزه ی من

سلام خیلی از دست خودم ناراحت و عصبانی ام که نتونستم این مدت برات بنویسم ولی تا دلت بخواد فیلم و عکس ازت گرفتم . تو یه پست جدا فقظ باید خاطره زایمانم رو بنویسم که فقط تو یه کلمه میتونم توصیفش کنم اونم درد ه . انقدرررررررر که من درد کشیدم میدونم که الان میگید مگه طبیعی زایمان کردی باید بگم که خیر سزارین بودم ولی شانس من اینطور بود دیگه . برخلاف دوران بارداریم که بسیار بسیار راحت بود . فقط خداروشکر که دخترم صحیح و سالم تو بغلمه همین . دیگه بقیش بمونه تو همون پست بگم .. از خوشحالی هادی هر چقدر بگم کم گفتم .. فقط خدارو شکرررررررررررر میکنم. الان دیگه من خوشبخت ترین آدم دنیام و غیر از سلامتی خانوادم هیچ چی نمیخوام .. الان که دارم...
27 مهر 1393

سیسمونی دخترم 2

ای خدااااااااااااااا کلی عکس آپپلود کردم و یه لحظه اشتباهی پنجره رو بستم و همش پریدددددددددد .. اشکال نداره بیاین ادامه مطلب ..   این پتویی که خودم بافتم .. پتوی دور پیچ .. درسته انگری برد داره و عصبانی ولی از رنگ قرمزش خوشم اومد .. پتوی نوزادی که عزیز از مکه آورده بود .. پتوی نوجوان .. پرنیا از این خوشش اومده بود و میگفت برای من هم از این بخرید .. من که از این دختر مخترا خوشم نمیاد و اصلا هم خوشگل نیستن .. پتوی یه نفره برای آینده ها که بزرگ شدی .. اینا کار من نیستا .. مامان فاطمه ست دیگه .. یه دونه دختر و هزارتا آرزو  و خوش به حال ما .. میریم سراغ لباسا .. لباسای سایز صفر...
15 تير 1393

سیسمونی دخترم

در اتاقت که ایده خودم بود و خودم درست کردم و کل خونه هم پر اکلیل شده بود و برای اسمت هم کلـــــــــی گشتم دنبال حروف آماده و آخرش هم پیدا نکردم و خودم دست به کار شدم و درست کردم .. بیاین ادامه مطلب بقیش اونجاست .. کمد و ویترین .. اون عروسک که به در کمدت آویزونه خیلی باحاله گردنش رو که میکشی پایین موزیکاله و خیلی ملایم که خیلی دوسش دارم و بعد گردنش خودش جمع میشه میره بالا .. یه طبقه ی داخل کمدت .. یه طبقه ی دیگش .. یه طبقه ی دیگش و پتوها .. نمای داخل کمد لباس .. یه طبقه دیگش و بهداشتی ها .. کشوی کمدت و حوله تشک تعویض و خشک کن .. طبقات ویترین عکس جدید باید بندازم بعد میذارم .. ...
15 تير 1393

شروع ماه نهم

یه سلام گنــــــــــده به دخترم و دوستامون .. امروز 13 تیر 8 ماهمون تموم شد و وارد ماه نهم شدیم به سلامتی .. کلــــــــــــــــی حرف دارم ولی وقت ندارم .نوشتم برات یه روز سر وقت میام کپی میکنم .. عکسای سیسمونی هم آمادست سایزشم کوچیک کردم میام میذارم ..  
13 تير 1393

شروع هفته سی و یکم و ماه هشتم

سلام دخترکم آوای مامان مامانی خوبی عزیزکم ؟ مامانی عاشقته گلم مامانی به سلامتی هفته سی رو تموم کردیم و وارد هفته سی و یک شدیم و ایشالله به سلامتی فردا که 13 خرداد هست 7 ماهت تموم میشه و وارد ماه 8 میشیم و تقریبا 2 ماه دیگه تو بغل ما هستی فرشته ی من .. اصلا باورم نمیشه .. حالم خوبه خداروشکر فقط خیلی احساس سنگینی میکنم وای وای مخصوصا موقعی که میخوام از روی زمین بلند بشم انگار وزنم 100 کیلو شده .. شبها چند بار بیدار میشم از خواب هم برای دستشویی رفتن هم برای هر بار تکون خوردن بیشتر به پهلوی چپم میخوابم هم ودم راحتترم هم شما انگار آخه تا به پهلوی چپم میخوابم شروع میکنی به حرکت کردن .. دم صبح که برای دستشویی رفتن بیدار میشم دیگه تا یه ساع...
12 خرداد 1393

شروع هفته سی ام

سلام دختر ناز مامان مامانی الان از خونه مامان فاطمه اومدم اینجا و خیلی با عجله آخه امروز تولد پرنیا ی عمه هست و باید برم آماده بشم .. مامانی به سلامتی دیگه چیزی نمونده و وارد هفته سی ام شدیم و دیروز رفتم پیش دکتر و فشارم رو گرفت 10 رو 6 بود و ضربان قلبت  رو شنیدیم و مثل اینکه چرخیدی و سرت پایین بود و دکتر گفت که حالا چند بار میچرخی تا هفته های دیگه .. گفتم که برام سونو بنویسه تا ببینمت عزیزکم آخه دلم خیلی برات تنگ شده و دیروز و امروز خخخخخخخخخیلی تکون تکون میخوری و منم کیف میکنم گلم .. وزنم شده 76 کیلو که 10 کیلو اضافه کردم . دیگه دیگه اینکه خیلی خیلی دوست دارم .. مامان فاطمه و دایی جونا جمعه اومدن خونمون و وسایل هایی رو که خری...
5 خرداد 1393