سیسمونی دخترم 2
ای خدااااااااااااااا کلی عکس آپپلود کردم و یه لحظه اشتباهی پنجره رو بستم و همش پریدددددددددد ..
اشکال نداره بیاین ادامه مطلب ..
این پتویی که خودم بافتم ..
پتوی دور پیچ .. درسته انگری برد داره و عصبانی ولی از رنگ قرمزش خوشم اومد ..
پتوی نوزادی که عزیز از مکه آورده بود ..
پتوی نوجوان .. پرنیا از این خوشش اومده بود و میگفت برای من هم از این بخرید .. من که از این دختر مخترا خوشم نمیاد و اصلا هم خوشگل نیستن ..
پتوی یه نفره برای آینده ها که بزرگ شدی .. اینا کار من نیستا .. مامان فاطمه ست دیگه .. یه دونه دختر و هزارتا آرزو و خوش به حال ما ..
میریم سراغ لباسا ..
لباسای سایز صفر .. قرربونت برم من که سایزت صفره کوچمولوی من
سایز یک ..
اینا که از صفر هم کوچیکترن و همون روزای اول تنت میشن ..
اینی که میبینید دامن خودم بوده و بلاخره مامان فاطمه یه چیز نگه داشته برام از بچگی هام و چقدر خوشگله خیلی دوسش دارم و ایشالله هر موقع اندازت شد میپوشی و برامون قر میدی خانم خانما
این بولیز و شلوار رو خاله ی زندایی سولماز بافته ..
چادر نماز مامان فاطمه از مشهد برات آورده بود ..
تشک تعویض ..خیلی بامزست ..
این عروسک و عزیز از کربلا آورده بود برات ..
این لباسا و 100 تومن رو عزیز و آقاجون برای سیسمونیت آوردن .. دستشون درد نکنه ..
این بولیز و دامن خوشگل و 50 تومن رو عمو مهدی و زن عمو ثریا و ستایش برات آوردن .. عمه فریبا و عمو حسین و طاها 70 تومن دستشون درد نکنه ..
این آویز خوشگل رو هم مامان فاطمه و باباجون دادن برات درست کردن دستشون درد نکنه ..
این هم از این قسمت .. یه چیزایی باز مونده که بذارم .. عکسشونو میگیرم و میام این 2 تا پست رو کامل میکنم ..
این چند تا لباس رو هم خاله مرضی شما که میشه دختردایی بنده به سلیقه خودش خریده و اون شرت قرمزه رو هم مامان فاطمه خریده ..
اینم جای پستونک که روز آخری خریدم برات ..
اینم نمای کلی اتاقت .. که البته بعدا یه کم جمع و جورترش میکنم منظورم اون عروسک های بالای کمدت که
دوست ندارم اونجا باشن ..
دست باباجون و مامان فاطمه درد نکنه و ایشالله که سالیان سال سایشون رو سرمون باشه و سلامت باشن ..