شروع هفته سی ام
سلام دختر ناز مامان
مامانی الان از خونه مامان فاطمه اومدم اینجا و خیلی با عجله آخه امروز تولد پرنیا ی عمه هست و باید برم آماده بشم ..
مامانی به سلامتی دیگه چیزی نمونده و وارد هفته سی ام شدیم و دیروز رفتم پیش دکتر و فشارم رو گرفت 10 رو 6 بود و ضربان قلبت رو شنیدیم و مثل اینکه چرخیدی و سرت پایین بود و دکتر گفت که حالا چند بار میچرخی تا هفته های دیگه .. گفتم که برام سونو بنویسه تا ببینمت عزیزکم آخه دلم خیلی برات تنگ شده و دیروز و امروز خخخخخخخخخیلی تکون تکون میخوری و منم کیف میکنم گلم .. وزنم شده 76 کیلو که 10 کیلو اضافه کردم . دیگه دیگه اینکه خیلی خیلی دوست دارم ..
مامان فاطمه و دایی جونا جمعه اومدن خونمون و وسایل هایی رو که خریده بودیم برات رو آوردن خونمون تا تخت و کمدت اومد بچینیم و میرم اتاقت و میبینمشون و کلی ضعف میکنم .. باباهادی هم از سرکار که میرسی حال شما رو میپرسه ..
برات از بیمارستان دو تا کتاب خریدم رابطه مادر و دختر . رابطه پدر و دختر
وقت گرفتم برای 18 خرداد بریم با جواب سونو پیش دکتر و برای سونو هم شنبه 17 وقت گرفتم همونجا بیمارستان برم برای سونو و بیصبرانه منتظرم ببینمت که چه شکلی و چه قدر شدی گلم ..