ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مامانی انقدررررررررررررررررر دلم گرفته که نگو . همین الان هم دارم مینویسم اشک تو چشام جمع شده .
انقدر خسته شدم از زندگی که دیگه نمیدونم چیکار باید کنم .
دلم دلم شکستهههههههههههههه . گریـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه . دستام دازه میلرزه اشکام نمیذاره کیبورد و ببینم ...............
هر چی بیشتر امیدوار میشم بیشتر ناراحت میشممممممممممممممم از نیومدنت گریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ..........
دیروز و امروز یکم دلم یه جوری میشه مثل قبل پری شدن همیشه ولی هنوز نیومده .. دلم که اینجوری میشه اعصابم داغون میشههههههههههههههههههه .دیروز که خونه مامانم بودم و دلم اینجوری شده بود داشتم از پنجره بیرون رو میدیدم و کوه ها رو که میدیدم دلم میخواست اون نوک قله میبودم و انقدررررررررررررررررررررررررر فریاد میزدم و گریه میکردم تا دلم خالی میشد .....
الان هم که دلم گرفته و با بابایی هم قهر کردم دلم میخواست برم بیرون از خونه و قدم بزنم بازم نمیشه ولی حداقل اومدم تو اتاق و خلوت کردم بابایی اومد آشتی ولی حوصله نداشتم دلم میخواست تنها باشم و اونم رفت و من دارم برات مینویسم ............
جرات نمیکنم بی بی چک هم استفاده کنم از ترس اینکه بازم یه منفیه گنده ببینم و روانم بهم بریزه ..........
فقط با اومدن تو که همه چی خوب میشه .....
تا موقعی که تو نیستی اوضاع روحی من همینجوری داغون میمونه و هر روزی که میگذره بدتر و بدتر میشه .........
همسایه مامان اینا پسرش هی باباشو صدا میکرد همون موقعی که دلم درد گرفته بود و اعصابم داغون شده بود اونم هی بابا بابا میکرد و میرفت تو روانم و دلم میخواست سرمو بکوبم به دیوار فقط دلم میخواست گوشامو بگیرم و هیچ چیزی نشنوم ...........
درسته هی با خودم میگم که هنوزم دیر نشده ولی نه نمیشه بدون تو نمیشه ..... دیگه دلم اسیرت شده ....
دلم میخواد بمیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرم .................................